عادلانه یا ناعادلانه از نگاه قرآن

لا اله الا أنت سبحانك اني كنت من الظالمين

عبدالرحمن استاد فلسفه و علوم اسلامی در دانشگاه الازهر قاهره وقتی محمد ابن خلیل یکی از دانشجویان کلاسش دربارهٔ ناعادلانه بودن جهانبا سؤال‌های پی‌در پی‌اش کلاس را به چالش کشیده بود آیه فوق را روی تخته‌ی کلاس نوشت،و از دانشجویان خواست تا برای جلسه‌ی آینده در باره این آیه تحقیق  کنند.

اما از آنجائیکه محمد خیلی توپش پر بود سریع دستش را بالا گرفت و گفت:

اتفاقن من در باره این آیه هم مطالعه داشته‌ام و هم فکر کرده‌ام .

و دقیقن یکی از سؤال‌هایم این است که؛

چرا حضرت یونس  مستوجب عذاب شد؟

او سی‌وسه سال رنج و سختی  کشید برای قومی که؛نه‌تنها برای تلاش‌هایش هیچ ارزشی قائل نبودند بلکه مرتب او راتحقیر و تهدید می‌کردن.

او در حالی قومش  را ترک کرد که خسته و دلشکسته بود.

آیا او سزاوار اینهمه بی‌مهری بود؟

شریفه دختر قد‌بلند کلاس گفت:

برای من هم  این یک ابهام بود تا اینکه اتفاقی در زندگیم افتاد و چیزهایی برایم روشن شد که نگاهم را عوض کرد

بطوریکه حالا ذکر یونسیه ورد زبانم شده است.

و

من مدام ذکر یونسیه را می‌خوانم.

نه فقط بخاطر اینکه بخوانم و حاجت بگیرم

میخوانم

تا فراموش نکنم‌  که؛ خداوند تکیه‌گاهی مستحکم  است  با قدرتی لایزال، که رحمتش بی‌دریغ است برای همه‌یآفریدگانش.

و بدینوسیله من بر ترس‌ها و دل‌نگرانیهایم غلبه می‌کنم تا خسته و ناامید نشوم.

محمد با صدای بلند گفت: خب . خدایی که رحمتش بی‌دریغ و قدرتش لایزال است؛ چرا اینگونه  از یونس دلجویی کرد؟!!

آیا رها  کردنِ  فقط چند روز از مأموریت، در حالیکه مستأصل  و قطع امید شده بود جرم بزرگی بود؟

عبدالمجید گفت: خب. هیچ به این فکر کرده‌ای که انسانها به اندازه توانشان مسئولیت دارند

و هر کس باندازه پتانسیلی که دارد تاثیر می‌گذارد.

آوا در جواب گفت: درست است، هر انسانی تا یک حدی ظرفیت دارد

اما وقتی در جایی بعد از اینهمه سال تلاش نتیجه‌ای نمی‌گیری مسلمًا انسان قطع امید می‌کند.

عبدالمجید گفت: خب ، نکته همینجاست که ما فکر می‌کنیم وظیفه‌ی اصلی ما، نتیجه‌ی کارمان هست در حالیکه وظیفه‌یما، انجام درستِ وظیفه است

محمد گفت: با همه‌ی این تفاسیر هنوز برای من، اینهمه سختگیری به حضرت یونس قابل قبول نیست.

عبدالوهاب  دانشجوی  فیزیک  و علاقمند به فلسفه که گاهی با اجازه استاد،  در این کلاس  شرکت می‌کرد از استاد وبقیهٔ دانشجویان  اجازه گرفت و گفت:

ببینید؛ جهان براساس یک «نظمی» استوار است

و هرکس و هر چیزی  در این جهان نقشی دارد

اگر  هر چیز و یا هر کسی در نقش خودش کوتاهی کند

باندازه  آن ، خودبخود نظم جهان بهم ریخته می‌شود و فاجعه‌ای باندازه پتانسیل  عمل آن شخص و یا آن شی‌ء بر کلجهان تحمیل می‌شود.

شریفه گفت: درست است

متاسفانه اینطور به ما خورانده  شده،  که اگر انسان خطا  کند مستوجب عذاب از طرف خداوند می‌شود در حالیکه ایناصلن درست نیست.

عبدالوهاب در ادامه گفت: فرض کنید  اشیاء هم مانند انسان «قدرت اختیار در تصمیم‌گیری» داشتند

و  انوقت اگر درختان یک باغ از دستِ بی‌مهری صاحب باغ خسته می‌شدند  و تصمیم می‌گرفتند ، سبز نشوند

و  یا روزی دیگر اگر  زمین از این‌همه ظلمی که به آن می‌شود خسته می‌شد و حرکت نمی‌کرد

آیا اتفاقی که بعد از آن می‌افتاد قابل مقایسه بود؟!

با سبز نشدن  درختان یک باغ،، فقط صاحبِ باغ از میوه‌ و زیبایی آن  محروم می‌شود

در صورتیکه  اگر زمین نچرخد،  یک فاجعه‌ی عظیم رخ می‌دهد و کل موجودات زمین به تعب و نابودی کشانده می‌‌شوند.

همه‌ی کلاس سراپا گوش بودند و حرفهای زیادی برای گفتن داشتند.

اما وقت کلاس تمام شده بود و دانشجویان کلاس بعدی. پشت در بودند.

ناگزیر. دانشجویان در حالیکه با همدیگر صحبت می‌کردن از کلاس بیرون رفتند تا در جلسه‌ی بعد نظرات خود را بیانکنند.

                                نویسنده: حلیمه ابراهیمی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

11 پاسخ

  1. نظرات فلسفی جدیدا خیلی برام جالب شده
    قبلا توجه نمی‌کردم ولی جالب بود
    خوبه دانشجویان به این مسائل دقت کنن و سعی کنن ارتباطات رو درک کنن اینجوری بی هدفی و پوچی کمتر سراغشون میاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *